hard times

hɑɹd ta͡imz


فارسی

1 عمومی:: زمان‌سختی‌ یا تنگی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): hard times Go to bad times.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code